سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پاکدامنى زیور درویشى است ، و سپاس زینت توانگرى . [نهج البلاغه]
خانه | مدیریت | ایمیل من | شناسنامه| پارسی یار
انتظار
  • کل بازدیدها: 69059 بازدید

  • بازدید امروز: 20 بازدید

  • بازدید دیروز: 7 بازدید
  • من از خدا خواستم.... خدا گفت : نه
    ملیکا ( 89/3/15 ساعت 1:3 ص )

    *من از خدا خواستم که پلیدی های مرا بزداید*
    خدا گفت : نه
    آنها برای این در تو نیستند که من آنها را بزدایم .بلکه آنها برای این در تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی.
    *من از خدا خواستم که بدنم را کامل سازد*
    خدا گفت : نه
    روح تو کامل است . بدن تو موقتی است.
    من از خدا خواستم به من شکیبائی دهد*
    خدا گفت : نه
    شکیبائی بر اثر سختی ها به دست می آید. شکیبائی دادنی نیست بلکه به دست آوردنی است.
    من از خدا خواستم تا به من خوشبختی دهد*
    خدا گفت : نه من به تو برکت می دهم خوشبختی به خودت بستگی دارد
    من از خدا خواستم تا از درد ها آزادم سازد*
    خدا گفت : نه
    درد و رنج تو را از این جهان دور کرده و به من نزدیک تر می سازد.
    من از خدا خواستم تا روحم را رشد دهد*
    خدا گفت : نه
    تو خودت باید رشد کنی ولی من تو را می پیرایم تا میوه دهی
    .
    من از خدا خواستم به من چیزهائی دهد تا از زندگی خوشم بیاید*
    خدا گفت : نه
    من به تو زندگی می بخشم تا تو از هم? آن چیزها لذت ببری
    من از خدا خواستم تا به من کمک کند تا دیگران همان طور که او دوست دارد ، دوست داشته باشم*
    خدا گفت : ... سرانجام مطلب را گرفتی امروز روز تو خواهد بود آن را هدر نده.
    داوری نکن تا داوری نشوی . آنچه را رخ می دهد درک کن و برکت خواهی یافت*
    و من مضطرب و دل نگران به تو گفتم که پر از تشویشم چه شود آخر کار و تو گفتی آرام که خدا هست کریم پاسخی نرم و لطیف که به من داد یک آرامش شیرین و عجیب



  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    نامه ای از طرف خدا
    من از خدا خواستم.... خدا گفت : نه
    دل خوش از آنیم که حج میرویم
    ادامه بهره وری از دنیا پس از مرگ(قسمت اول)
    غدیر خم
    [عناوین آرشیوشده]

    =============================================================